سایه نگاهت
يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۲۳ ق.ظ
سایه نگاهت سنگین است....
چشمانم طاقت سنگینیش را ندارد....
کم کم بسته میشود برای دیدنت
همینجایی کنارم...
پاییز سردی است ...آرام آرام نفس گرمت را روی گونه هایم احساس می کنم و مویی که به رسم رفاقت با دستت برای دیدن جشمانم کنار می رود. گرما به گونه هایم می آید ولی این گرما را برای تمامم میخواهم.....
همینجایی کنارم....
اما چه کنم باید چشمانم را باز کنم..
هنوز نگاهت سایه دار است...
۹۳/۰۸/۱۸